دوشنبه ۱۳۹۹/۰۳/۱۲

دباغ زاده از قرابت سیم و چوب روایت می‌کند؛

روزگار الک فروشی در بازار قدیم

در شلوغی بازار سنتی، بین فریاد باربرها و میوه‌فروش‌های علاف بازار، یک مغازه هست که سراغی از او گرفته نمی‌شود. در کنج یکی از فرعی‌های پر رفت و آمد که درست مقابل «دهنه دیمج» یا به قول قدیمی‌ترها «دَنه دیمَه» قرار دارد، جا خوش کرده؛ اما در غربت سنگینی گرفتار است. انواع الک‌ها در سایزهای مختلف روی دیوار مغازه آویزان است. چند توری پشه‌ای و مرغی که بعضی‌هایشان سیمی هستند و چندتایی هم پلاستیکی، در رنگ‌های آبی و سفید، گوشه‌ای چیده شده‌اند و به جز همین چند قلم جنس، تنوع خاصی در اجناس مغازه به چشم نمی‌خورد.

خانمی سر می‌رسد و در مورد قیمت توری‌ها سؤال می‌پرسد، می‌گوید می‌خواهد برای مرغ و خروس‌های گوشه حیاطش محوطه‌ای درست کند؛ اما خرید نکرده مغازه را ترک می‌کند.
 برای راستای «علاف بازار» سقف یونولیتی کار گذاشته شده و سنگفرش‌هایش نو شده‌اند؛ اما دیوارهای سنگ شده‌ اَلَک فروشی «دباغ زاده» نشان می‌دهد که شاید به خیال همراه شدن با تجدد، چندین سال پیش اینجا یک‌بار مرمت شده است؛ ولی دیگر دستی به آن نزده‌اند. مغازه دو نبش قدیمی دری برای باز و بسته شدن ندارد؛ اما در دو ضلعش دو کرکره قدیمی آهنی است. وقتی مغازه باز است کرکره‌ها بالا هستند و اگر کرکره پایین باشد، نشان می‌دهد که مغازه بسته است.
یک اتاقک خیلی کوچک در انتهای مغازه دیده می‌شود که پنجره‌ای رو به مغازه دارد و صاحب مغازه می‌تواند آنجا استراحت کند و یا از تلویزیون کوچکش چیزی تماشا کند؛ اما مقابل ورودی مغازه‌اش ایستاده و رفت و آمدها را تماشا می‌کند.
این روزها که بازار سنتی هزار ساله شهر از هر زمانی شلوغ‌تر است و با نزدیک شدن به عید نوروز، کاسبی‌ها از همیشه بیشتر رونق دارد؛ اما اَلَک فروشی دباغ زاده سوت و کور است.
 میان آدم‌هایی که از کنارش بی‌تفاوت می‌گذرند و با عجله به سراغ خریدهای شب عیدشان می‌روند، انگار در جزیره‌ای، دور افتاده و از شورِ آمدنِ سالِ نو محروم مانده است.
 اوستای الک ساز که سرش خلوت است، برایم توضیح می‌دهد: «ما فعلاً فروش نداریم تا بهار. بهار که بشود، وقتی درخت‌ها بار بدهند و کشاورزان و باغداران محصولات را بچینند، کار ما هم شروع می‌شود؛ باغدارها یا عمده‌فروش‌ها یا کسانی که در ازای دریافت حقوق، کارِ پاک کردن محصولات را در خانه انجام می‌دهند، می‌آیند و الک می‌خرند.» او توضیح می‌دهد که الک‌ها از قدیم برای صاف کردن حبوبات استفاده می‌شدند: «آشغال حبوبات این‌طوری خیلی راحت‌تر جدا می‌شد. خیلی چیزهای دیگر هم هست، حتی خاک را هم اَلَک می‌کنند.»
الک‌های دست‌سازِ آویزان بر دیوار از دو بخش درست‌شده‌است؛ قسمت چوبی آن که سال‌ها است در شهرهای دیگر و با دستگاه درست می‌شود و به قزوین فرستاده می‌شود و بخش توری آن که باید روی قسمت چوبی نصب شود. حاج اکبر دباغ‌زاده از خاطرات مبهم نوجوانی‌اش، زمانی که تمام کارهای ساخت الک‌ها را خودشان در خانه انجام می‌دادند، این‌طور می‌گوید: «قدیم جور دیگری بود، چوبش را خودمان با دست درست می‌کردیم و میخ می‌زدیم و خیلی سخت بود.» او با بیش از 70 سال سن می‌گوید: «خیلی سال است که دیگر چوب‌ها در کرج درست می‌شود. آنجا به راحتی با دستگاه برش می‌دهند. اگر بخواهیم اینجا درست کنیم خیلی زمان می‌برد و با دست نمی‌شود؛ سخت است.»
به نظر می‌رسد که با وجود انواع صافی‌های پلاستیکی و فلزی که این روزها با سرعت بالا در کارخانه‌ها تولید می‌شود، بانگ از بین رفتن این شغل مدت‌ها است که به صدا درآمده؛ اما حاج اکبر همچنان دوست دارد شغلش را ادامه دهد: «از اول دنبال کار دیگری نرفتم.»
 او که متولد 1319 است. از کودکی در کنار پدر و پدربزرگش به این کار مشغول بوده است.
در مغازه‌ای که سه نسل خانواده دباغ زاده؛ پدرش «اصغر» و پدربزرگش «حاج حسین» و حالا «علی‌اکبر دباغ زاده» در آن کاسبی کرده‌اند، شغل موروثی‌شان را حفظ می‌کند و میلی به تغییر ندارد. هرچند خودش می‌گوید که فرزندانش جای دیگری کاسبی می‌کنند و به نظر می‌رسد نسل بعدیِ این خانواده تمایلی به ادامه این کار ندارد.
میان این همه پویاییِ بازار، الک‌های 10 و 15هزار تومانی که بر دیوار مغازه آویزان‌اند و قرار است تا آمدن بهار همان‌جا بمانند...


 

تصاویر مرتبط