چهارشنبه ۱۳۹۸/۰۶/۲۷

عاشقانه‌های نویسندگی با لیلا روغنگیر قزوینی

وقتی خواب هم فراموش می‌شود

معمولا از مدرسه و زنگ انشا شروع می‌شود.کسانی که قرار است در آینده به نوشتن روی بیاورند همیشه برای این زنگ ذوق عجیبی داشته‌اند؛ البته تشویق معلمان و بیشتر هم معلم ادبیات در کشف این استعداد و ثابت قدم شدن در مسیر نقش بسیار داشته‌است؛ اما این فقط شروع ماجراست و اصل ماجرا ادامه‌ی کار است. پیمودن راه شیرین، اما سخت نوشتن عرق ریزان روحی می‌طلبد که هر کسی از پسش بر نمی‌آید. برای لیلا روغنگیر قزوینی که این سال‌ها کار اصلی‌اش نوشتن بوده، شروع مسیرش همین طور بوده‌است؛ از مدرسه و تشویق معلم پرورشی شروع می‌شود و در ادامه راهش را پیدا می‌کند. می‌گوید کتاب ادبیات خواهر بزرگترش را می‌خوانده و معنی اشعار را یاد می‌گرفته و بعدها شب‌های شعر شرکت می‌کرده‌است. خانواده استعداد او را جدی می‌گیرد و او را به کلاس داستان برای یادگیری تکنیک‌های نوشتن می‌فرستد. در کنار همه این‌ها فیلم دیدن نیز به او کمک زیادی می‌کند و می‌گوید فیلمی نبود که روی پرده بیاید و من نبینم؛ اینگونه او از همان سال‌ها مسیرش را انتخاب می‌کند و همچنان در این راه سخت مصمم قدم برمی‌دارد.

- در دانشگاه چه رشته‌ای خواندی، به آن علاقه داشتی یا مثل خیلی از هنرمندان رشته دانشگاهی‌ات ارتباطی به هنرت نداشته‌است؟

رشته دانشگاهم  تاریخ بود و اصلا از خواندن این رشته پشیمان نیستم . هنوز هم عاشقانه رشته  تاریخ را دوست دارم، به نظرم این رشته به نوشتنم  بسیار کمک کرد.

- تا آنجا که در خاطر دارم تو همیشه کارت نوشتن بوده‌است. آیا می‌شود از این راه امرار معاش کرد؟ یا اینکه در این سال‌ها به شغل دیگری هم فکر کردی که در کنار نوشتن بتوانی کسب درآمد کنی؟

من هیچ وقت به غیر از نوشتن به گزینه‌های دیگری فکر نکردم؛ حتی  یکماه جایی حسابداری کار کردم. همچنین چند هفته در مدرسه تاریخ و جغرافیا تدریس کردم؛اما وقتی مطمئن می‌شوی که  آدم این کارها نیستی، همه چیز را کنار می‌گذاری و فقط روی یک هدف  تمرکز می‌کنی؛ چون امر نوشتن تمرکز و وقت کامل می‌خواهد و نمی‌شود هم نویسنده باشی و هم شغل دیگری داشته‌باشی. کارهایی که به صورت پاره وقت انجام داده‌ام هم در همین مسیر بوده، مثلا برای نشریات مختلف نوشته‌ام.

 درآمد از راه نویسندگی هم برای کسی که مجرد است  و با خانواده زندگی می‌کند، بد نیست؛ اما بدون شک اگر کسی بخواهد مستقل زندگی کند، خیلی سخت است و تقریبا نمی‌شود.

 

- هر نویسنده‌ای عادت‌های نوشتن مخصوص به خود را دارد. دوست دارم چند عادت تو را بدانم.

من فقط شب‌ها می‌نویسم، به‌خصوص ۱۲ شب به بعد؛ حتی چند بار پیش آمده که یادم رفته باید بخوابم و تا هشت صبح بیدار بوده‌ام. البته سکوت و آرامش شب برای نوشتن خیلی مفید است. طی روز خیلی کم پیش می‌آید کار انجام دهم، مگر اینکه سفارش کاری داشته‌باشم و برای تحویلش عجله داشته‌باشم.

 گاهی موسیقی گوش می‌دهم. گاهی هم نیم ساعت چیزی نمی‌نویسم و کتاب شعر می‌خوانم یا عکس می‌بینم. موسیقی، شعر و دیدن عکس و فیلم را به بقیه هم پیشنهاد می‌کنم؛ چون ذهن را باز می‌کنند و ایده می‌دهند. یک نویسنده باید با همه هنرها ارتباط نزدیکی داشته باشد؛اما دیر خوابیدن و حتی نخوابیدن را نمی‌توانم پیشنهاد بدهم، زیرا نمی‌توان عادت‌های کسی را تغییر داد.

 

- در این سال‌ها جشنواره‌های بسیاری در حوزه داستان، نمایشنامه و فیلمنامه حضور داشته‌ای و جوایز زیادی هم گرفتهای. چطور این اتفاق افتاده؟ آیا روش خاصی وجود دارد که بتوانی در جشنواره‌های موضوعی موفق شوی؟

 موضوع‌  جشنواره‌ها را متعلق به خودم  می‌کنم. جشنواره به من ایده می‌دهد. من ایده را به دنیای خودم نزدیک می‌کنم و بعد دیگر به جشنواره فکر نمی‌کنم . برای خودم می‌نویسم و بعد به جشنواره ارسال می‌کنم.

- برایمان از نمایش "منفی صفر" بگو که نمایشنامه‌اش را نوشتی. این تجربه تازه برایت چگونه بود؟

در یک مکانی که مرزی برای آن روشن نیست، زنانی به  دعوت خانم النور روزولت، به یک مهمانی دعوت شدند تا از خودشان و گذشته‌ای که داشتند، بگویند. دعوت تمام آن‌ها با دلیل صورت گرفته است و هر چهار مهمان باید منشور صلح را امضاء کنند؛ اما ملاله، دختر پاکستانی که از حمله نیروهای طالبان زنده مانده، تنها کسی است که امضاء نمی‌کند.

من می‌خواهم از مدیر کل مرکز صدا و سیمای استان قزوین آقای انبارلویی که برای این کار به من اعتماد کردند، همچنین آقای کریمی، آقای خورشیدی مسئول بسیج هنرمندان، بسیج صدا و سیما و خانم رضایی در سپاه پاسداران که بسیار کمک کردند، سپاسگزاری کنم.

در جلسه‌ای که گذاشته شد، قرار شد نمایشنامه‌ای با محوریت حجاب نوشته شود و من طرحم را ارائه دادم و مورد تایید قرار گرفت. ازآنجا که باید موضوع را متعلق به خودم می‌کردم، به زنان مختلفی که در تاریخ نقش داشتند، فکر کردم؛ اما باید کسانی انتخاب می‌شدند که به جامعه امروز هم ربط داشته‌باشند و این افراد شکل گرفتند تا با بانویی که خود از پیشگامان حقوق بشر بود، حرف بزنند.

  در این بین،از تمام دوستانم در این نمایش و به ویژه از آذر متفکر کارگردان نمایش تشکر می‌کنم. او ذهنی بسیار خلاق دارد و به راستی هنرمندی است که کارگردانی بلد است و کاملا صحنه را می‌شناسد.

تصاویر مرتبط