اینجا درب کوشک است
جلای جان در هزار توی کوشک اهالی میگویند تا نزدیکی دروازه، باغ و سبزیکاری بودهاست که به مرور قسمتهایی از باغ فروخته شد و جایشان را آجر و سیمان و آهن گرفت؛ همان خانههای امروزی، اینجا را کوچه کرد. بعدها قزوینیها به سرشان زد که قزوین باید از نشانههای فرنگ به مانند پایتخت هم بهرهای ببرد، برای همین وسط همین محله الاکلنگ و سرسره و تاب گذاشتند، چمن کردند و دورش را فنس فلزی کشیدند و آنجا شد پارک. اما گویی این محله، یک فرق اساسی با دیگر محلههای این شهر دارد، به مانند «ماز» میماند، همان که ایرانیها به آن میگویند «هزارتو»؛ یعنی اگر میخواهی به این محله قدم بگذاری قبلش باید این بازی را بلد باشی که مبادا در هزارتوی اینجا گم شوی؛ اینجا «درب کوشک» است. برای بار اول است که گذرم به پیچوخم کوچههای دربکوشک میافتاد؛ کوچههایی منشعب شده از «گردهجا»هایی چون خُلفا. بارها میروم و برمیگردم و دوباره از مسیری دیگر به همان مقصد میرسم، تنوع آنقدر هست که مسیر بعدی با هیچ علم مهندسی، قابل پیشبینی نیست. یکبار از «نادر» میرسم به «خرمشاهی»، برمیگردم و از «نیاز» وارد میشوم و از انتهای خرمشاهی به «زرگرهکوچه» میروم. زرگرهکوچه، از «رضوی»، «آهویی» و «رفعت» مرا میرساند به «سنگ پانزده» و بارها از بنبستهای بنبستدارِ رفعت، برگردم و از نو شروع میکنم. از سنگ پانزده، با «نوریزاده» و «ایمان» به خیابان «عبید زاکانی» میرسم و یا در انتهای هزارتوی «خردادیان» به «حداد» و «فرهنگ» میروم و سرانجام عبید زاکانی را مثل جزیرهای ناشناخته کشف میکنم، و بعد هم از «سلطانی» یا کوچه «کانون» مسیرم به پایان میرسد. بیآنکه خیابانی دیده باشم، از سعدی به نادری آمدهام. نخستین پارک جواد شویدی، از اهالی قدیمی دربکوشک، میگوید که خانه پدریاش چندین سال، چسبیده به خانه تاریخی «زعیم» بود، او یادش هست که کوچه زعیم طولانی و طاقی شکل بود و پشت حیاطِ منزلِ پدریاش یک باغ بزرگ بود که تا کوچه «زعفرانیه» ادامه داشت و به «درودی» و «کمیلی» هم میرسید. از روایتهای اهالی پیداست که تا نزدیکی دروازه دربکوشک باغ و سبزیکاری بودهاست. پدر شویدی، مالک بخشی از این باغها بوده و او از کودکی به خاطر دارد که پدرش در زمانهای مختلف قسمتهایی از باغ را تقسیم کرد و فروخت و بهمرور که خانهها ساخته میشد، کمکم این قسمت از محله هم شکل گرفت. به گفته او، آخرین قطعه باقیمانده از باغ شویدی، یک قواره 5 هزار متری بود که بخشی از آن به کوچه تبدیل شد و بقیه آن به فروش رفت و پازل ساخت قسمت شمالی محله هم تقریباً کامل شد. آنطور که شویدی میگوید آن زمان که هنوز خیابان بوعلی، ساخته نشدهبود. از این مسیر، نادری به نظام وفا راه نداشت. او میگوید: «سر کوچه «آسیاب» محوطه وسیعِ بنبستی بود که اولین پارک قزوین در آنجا ساختهشد و مسجد «شیخ صالح» هم آنجا بود. به گفته او هم پارک و هم مسجد، در خیابانکشی از بین رفتند و کسی بانی شد و مسجد را دوباره در محل فعلیاش، در خیابان نادری، به نام خودش؛ یعنی «ستوده» بنا کرد. شویدی در مورد اولین پارک شهر توضیح میدهد: «قزوین پارکی نداشت، دقیقاً از سر چهارراه نادری به سمت نظام وفا، بعد از 200 متر، منطقهای وسیع و بنبست بود، چمن ریختند و دو تا الاکلنگ و سرسره و تاب گذاشتند و دورش را فنس فلزی کشیدند و آنجا پارک شد. هرکس باید 2زار میداد تا وارد میشد.» با خنده میگوید: «اما ما پول نمیدادیم، از زیر فنسها رد میشدیم.»
کوشکِ بزرگِ صاحب آباد
هرچند این روزها، تقریباً همه اهالی «دربکوشک»، دلیل این نامگذاری را فرار مردم شهر از این دروازه، در زمان حمله مغولها میدانند که چون به سمت کوهها بوده، پس «راهِ کوشک» نام گرفته؛ اما مهدی نورمحمدی، قزوین پژوه، در مورد نام گذاری این محله روایت قدیمیتری دارد: «بسیار پیش از آنکه دروازه راهکوشک در دوره ناصرالدینشاه قاجار در سال 1298ساخته شود، در قرن سوم قمری و حدود 1100 سال پیش، وزیر دانشمند آلبویه، به نام «صاحب بن عباد طالقانی»، به مدت دو سال در قزوین اقامت کرد و منشأ این نامگذاری شد.»
پژوهشهای او نشان میدهد که این منطقه را در ابتدا به دلیل سکونت این دانشمند «صاحب آباد» نامیدند؛ اما به گفته این پژوهشگر «پس از ساختهشدن یک کوشک به دست صاحب بن عباد، این منطقه را «راهکوشک» یا «دربکوشک» یا آنطور که در زبان عربی، کوشک به جوسق ترجمه شده؛ «راه جوسق» نامیدند.»
البته به حضور هرچند کوتاهمدت این دانشمند بزرگ در قزوین، در اسناد تاریخی بسیاری اشارهشده که از آن جمله «شاردن»، شرقشناس غربی، در کتاب سفرنامهاش به ایران، جایی به نوسازی بخش زیادی از حصار شهر قزوین در سال ۳۶۴ قمری، توسط «اسماعیل بن عباد» یا همان صاحب، صدراعظم فخرالدوله اشاره کردهاست.
نورمحمدی، دربکوشک را محلهای می داند در همسایگی محلات «سکه شریحان» و «گوسفند میدان»؛ اما اهالی قدیمی با اطمینان بیشتری از حدود این محله صحبت میکنند که «محله از دروازه دربکوشک شروع میشد و تا سبزهمیدان میرسید؛ اما خود سبزهمیدان جزو این محله نبود.»
شویدی همچنین میگوید: «از دروازه دربکوشک دیواری دور شهر کشیده شدهبود و روی این دیوار در ضلع شرقی میدان میرعماد و سر کوچه «کاروان» یکی از برجکهای نگهبانی شهر قرار داشت که آب قنات از زیر آن برجک وارد شهر میشد، حد غربی محله هم تا انتهای کوچه زعفرانیه در خیابان سعدی بود. از طرف شرق هم که تا بیمارستان «بوعلی» ادامه داشت.»
به گفته او، خانهها خیلی بزرگ بودند؛ وسیع، سرسبز و پر از درخت؛ در واقع قزوین باغهای شهری زیادی داشت که تقریباً دیگر چیزی از آنها نماندهاست.
گسل در شهر
آنگونه که پیداست خانه «دکتر عزیزی» و خانه «معتمدی» نزدیک دروازه درب کوشک بود. خاندان عزیزی، اولین پزشکان شهر بودند و آنطور که شویدی میگوید معتمدی، تولیدکننده فرش معتمدی بود که فرشهای دستبافت قزوین را با نام او میشناختند و در زمان خودش گرانترین جنس بود. همان نزدیکی، روبروی داروخانه «رازی» هم حمام معتمدی بود که بسیار هنرمندانه ساخته شدهبود، کاشیکاریهای معرق داشت که زمان ساخت خیابان نادری از بین رفت.
او به احداث خیابان نادری اشاره میکند و توضیح میدهد: «قبل از اینکه نادری خیابان شود از سبزهمیدان تا دروازه دربکوشک، یک کوچه کج و بلند بود که شاید اندازه پیادهروی فعلی خیابان نادری هم نمیشد؛ باریک و خاکی. بعدها بلدوزر آمد و بناهای زیبایی را خراب کرد و خیابان نادری ساختهشد.»
جلال میررحیمی، از دیگر ساکنان این محله، همین روایت را از خیابانکشی سعدی دارد. او که بقایایی از ملک پدریاش، هنوز در خیابان سعدی جنوبی قرار دارد، از زمانی که خیابانهای سعدی، نادری و بوعلی ساخته نشده بودند، اینطور میگوید: «خانهای که من در آن به دنیا آمدم، الآن هم به خیابان سعدی راه دارد و هم به کوچه «خرمشاهی»؛ اما قبلاً فقط به سمت کوچه راه داشت. پشت خانه خیابانی نبود. دیوار همسایه بود. بعد در سال 1343 گفتند قرار است که این مسیر خیابان شود. خانهها را شکافتند و خیابان ساختند و نصف خانه ما در این خیابانکشی از بین رفت.»
او خانههایی را که دیگر نیستند، چنین توصیف میکند: «خانههای قدیمی قزوین بسیار زیبا بودند. منزل پدری خودم اُرُسیهای زیبایی داشت، مثل خانه امینیها. موقع ساخت خیابان سعدی، همه اُرُسیها زیر پنجه بلدوزرها خُرد شدند و از بین رفتند. آن موقع کسی به این فکر نمیکرد که این درها عتیقه هستند، آنقدر که همه خانههای قدیمی قزوین هنرمندانه ساختهشده بود، کسی فکر نمیکرد باید آن را حفظ کرد یا جلوی از بین رفتنش را گرفت.»
رد عطر گل گاو زبان زیر دروازه
نام دربکوشک با گل گاوزبان هم گره خوردهاست؛ وقتی که با چاروادار از شهرهای شمالی گل گاوزبان به قزوین میآوردند، از همین دروازه رد میشدند. قزوین، شهری که حتی امروز تاجران سرشناس آن، چون «محمدزاده» نقش مهمی در تعیین قیمت گل گاوزبان در کشور دارند، از دیرباز مرکز توزیع این گیاه ارزشمند در کشور محسوب میشدهاست. میررحیمی، با تأیید این موضوع میگوید: «پدرم تاجر گلگاوزبان بود. در یکی از کاروانسراهای داخل بازار قیصریه مغازه داشت. گل گاوزبانها را از اشکور، از طریق جاده رازمیان با چاروادار از درب کوشک به قزوین میآوردند. اینجا بستهبندی و قیمتگذاری میشد و از تهران و بقیه شهرها میآمدند و از قزوین گلگاوزبان میخریدند.»
او از خاطرات خوش کودکیاش در خانه قدیمیشان و میان بارهای گلگاوزبان، اینطور تعریف میکند: «مادرم گلگاوزبان را در کیسههای دستدوزی که در خانه میدوختند پُر میکرد و از ما که خیلی کوچک بودیم، میخواست تا با پا برویم روی آن تا گلهای بیشتری در کیسه جا شود. بعد هم سر کیسه را میدوختند و بار میزدند و میفرستادند برای تهران و بقیه شهرها.»
چشمههای شهر
به گفته میررحیمی، آب قزوین در کل با هشت چشمه تأمین میشد. این هشت چشمه به هشت قنات میریختند و در محلات مختلف تقسیم میشدند: «دربکوشک دو چشمه داشت. یکی در زیر میدان فعلی «میرعماد» که ناماش چشمه «کیفوری» بود و دیگری زیر میدانی در خیابان سعدی شمالی که «حلال آب» نام داشت و میدان هنوز هم به همین نام است. آب چشمهها هم خانه به خانه راه داشت که به آن میگفتند آخوره.»
او توضیح میدهد: «آخوره به خانه ما راه نداشت. حقآبه ما از آب چشمه حلالآب، ماهی یک ساعت بود. من میراب خانهمان بودم. روزها در آب آخوره لباس میشستند؛ اما شبها آب زلالتر بود. شبی که نوبت ما بود، بیدار میشدم و راهآب را به خانه باز میکردم، حوض را پر میکردم، باغچهها را آب میدادم، حیاط را آب میزدم و بعد هم راهآب را میبستم؛ اما آب آشامیدنی را روزانه از آبانبار«شیشهگر» میآوردیم که کنار مسجد شیشهگر بود.
.
از آب چشمهها یخچالها را هم پر میکردند. میررحیمی یادش هست که کمی پایینتر از دروازه، جایی که حالا مدرسه «رسالت» قرار دارد، یکی از یخچالهای شهر بود. او توضیح میدهد: «فضای بزرگی که در شبهای زمستان، آن را با آب چشمه حلالآب پر میکردند و تا صبح یخ میبست. صبح با یخشکن آب یخبسته را میشکستند و یخها را در سرداب میریختند و تا تابستان یخها در سرداب میماند. تابستان مردم یخها را میخریدند و مصرف میکردند.» هنوز خاطرش هست که در یخهای یخچال سنتی، گِل و آشغال بود و این یخچالها بهداشتی نبودند؛ اما مردم مجبور به مصرف بودند: «تا اینکه طهماسبی یخچالش را زد و سه یخچال غیربهداشتی شهر کمکم بسته شدند.»
آنسوی دروازه
اهالی یادشان هست که پشت دروازهی دربکوشک باغهای قدیمی و بزرگ زیادی بوده، قسمتهای خیلی کوچکی از باغهای قدیمی شمال شهر، هنوز در ضلع غربی پارک بانوان و چهارراه مدنیغربی باقیماندهاند. باغهایی با درختان قطور و بلند که هنوز هم در زیر سایهشان انواع سبزی و صیفیجات کاشته میشود.
در سرشماری دوره ناصرالدینشاه، باغ «رضوی»، «خاک آباد» و «هزارجریب» بهعنوان باغهای خارج از دروازه دربکوشک آمدهاست. سید محمد دبیر سیاقی، در کتاب «سیر تاریخی بنای شهر قزوین» درباره «سبزیکاری هزارجریب» یا «حُکمآباد حکیم مغیثائی» یا «حکمآباد راهکوشک» نوشتهاست: «این باغ بیرون دروازه راهکوشک واقع است و در شمال آن زمینی وسیع و پر درخت واقع بود که در آن سبزیجات کاشته میشد و در غیر فصل سرما، مانند حُکمآباد پنبهریسه گردشگاه عمومی بود.»
میررحیمی با تایید این موضوع که در باغهای حُکمآباد کاهو، بادمجان، صیفیجات و... میکاشتند، میگوید: «زبالههای شهری را هم آنجا میریختند. آن زمان چون زبالهها پلاستیک و مواد آلوده نداشت، همه کود میشد برای باغها.»
متموّلین مسجدساز
آنطور که از روایات تاریخی آمدهاست در قدیم رسم این بود که بزرگان و اشخاص متموّل هر محلی، برای آن گرمابه، مسجد، آبانبار، زورخانه و... میساختند و به نام خود وقف میکردند. در منابع تاریخی، تعداد مساجدی که برای محله دربکوشک نام بردهشده خیلی بیشتر از آبانبار و گرمابههای آن و حتی به نظر برخی بیشتر از نیاز محل بودهاست. با وجود اینکه بسیاری از این بناها امروز خرابشدهاند؛ اما هنوز هم در زرگره کوچه، چندین مسجد که برخی دیواربه دیوار هم هستند، باقی ماندهاست. تعداد زیاد مساجد این محل خبر از حضور افراد سرشناس زیادی در آن میدهد؛ مسجد «آقا سیدعلی»، «حاج ملا آقا»، «آقا سیدحسن»، «حاج اسماعیل»، «حاج کریم»، «آ کبیر»، «حاج موسی»، « آقاشیخ صالح»، «حاج فتحعلی»، «شیخ عبدالحسین»، «ستوده»، «میرنعمت الله»، «حاج شیخ احمد»، «شیشهگر»، «مسجد سلطانیهایها»، «مسجد سید کاظم (چرمفروش)» و... .
***
در هر مرکز محله، سر هر پیرنشین، زیر سایه هر درخت، در سکوت هر بنبست، روی پلههای هر گذر، دوست دارم بهانهای برای نشستن یا کمی درنگ، پیدا کنم.
بهجای آن خستگیِ ذهنی که در کوچههای صاف، موازی و از پسِ خط کش درآمدهی امروزی ایجاد میشود و آنقدر از آن فراری هستیم که دوست داریم بیهیچ توقف، هرچه زودتر درب خانه را به روی کوچه و خیابان ببندیم؛ اما اینجا روح هر عابری جلا پیدا میکند.
تصاویر مرتبط
- با شهر فروشی مخالف هستیم
- من با روحیه تعامل به شهرداری قزوین آمده ام
- پیام شهر تریبون مستند عملکرد شهرداری قزوین است
- ادامه عملیات خشکه گیری و هرس درختان در قزوین
- طراحی مسیر جدید دوچرخه در انتهای بلوار آزادگان
- رفع خطر از نقاط پرخطر شهری از اولویتهای حوزه خدمات شهری است
- آغاز عملیات رویه سازی بتنی فاز دوم کمربندی نسیم شمال
- پروژه مجموعه ورزشی شقایق دو 20 درصد رشد فیزیکی دارد
- دوره آموزشی سیستم اطلاعات جغرافیایی پیشرفته در شهرداری قزوین برگزار شد
- اصحاب رسانه امروز رزمندگان خط مقدم جنگ نرم و آگاهیبخشی هستند
- افتتاح ۱۲ پروژه با اعتبار بالغ بر ۳۹ میلیارد ریال به مناسبت هفته گرامیداشت شوراهای شهر و روستا
- اعتبارات بازآفرینی شهری قزوین در سال 1400 جذب میشود
- تکریم نویسندگان موجب تشویق جامعه به کتابخوانی می شود
- آییننامه جدید طراحی معابر شهری ابلاغ شد
- رنگ آمیزی سرعتکاه ها و گذرگاه های عرضی عابرپیاده معابر
- پروژه تقاطع غیرهمسطح یادگار امام(ره) نیمه نخست سال آینده به بهره برداری می رسد
- بهره برداری و کلنگ زنی چند طرح عمرانی شهرداری قزوین
- بودجه یک هزار و ۲۰۰ میلیارد تومانی شهرداری قزوین تقدیم شورای اسلامی شهر شد
- بازار بزرگ قزوین سنگفرش می شود
- خط کشی پارکینگ ویژه معلولان در محور شهیدمدنی تا بلوار معلم
- آییننامه جدید طراحی معابر شهری ابلاغ شد
- رنگ آمیزی سرعتکاه ها و گذرگاه های عرضی عابرپیاده معابر
- رفع خطر از نقاط پرخطر شهری از اولویتهای حوزه خدمات شهری است
- پروژه تقاطع غیرهمسطح یادگار امام(ره) نیمه نخست سال آینده به بهره برداری می رسد
- بهره برداری و کلنگ زنی چند طرح عمرانی شهرداری قزوین
- اعتبارات بازآفرینی شهری قزوین در سال 1400 جذب میشود
- آغاز عملیات رویه سازی بتنی فاز دوم کمربندی نسیم شمال
- بازار بزرگ قزوین سنگفرش می شود
- ادامه عملیات خشکه گیری و هرس درختان در قزوین
- تکریم نویسندگان موجب تشویق جامعه به کتابخوانی می شود
- خط کشی پارکینگ ویژه معلولان در محور شهیدمدنی تا بلوار معلم
- افتتاح ۱۲ پروژه با اعتبار بالغ بر ۳۹ میلیارد ریال به مناسبت هفته گرامیداشت شوراهای شهر و روستا
- بودجه یک هزار و ۲۰۰ میلیارد تومانی شهرداری قزوین تقدیم شورای اسلامی شهر شد
- من با روحیه تعامل به شهرداری قزوین آمده ام
- طراحی مسیر جدید دوچرخه در انتهای بلوار آزادگان
- با شهر فروشی مخالف هستیم
- پروژه مجموعه ورزشی شقایق دو 20 درصد رشد فیزیکی دارد
- اصحاب رسانه امروز رزمندگان خط مقدم جنگ نرم و آگاهیبخشی هستند
- پیام شهر تریبون مستند عملکرد شهرداری قزوین است
- دوره آموزشی سیستم اطلاعات جغرافیایی پیشرفته در شهرداری قزوین برگزار شد