حکایت محلهای که به جای آجر و آهن، آب بود و درخت؛
پشت این دیوارها رودی
محله کنار دیوار شهر بود. آنسوی دیوار، رودها و باغها بودند و اینسوی دیوار خانههای وسیع، پر از درخت و باصفا. دراینبین افرادی بودند که خاطراتشان هنوز در ذهن اهالی مانده، مثل باغدار سخاوتمندی که وقتی از سر گذر وارد محله میشد، تورش را شل میکرد میوههای نوبر و کمیاب فصل، از تورش به زمین بریزد تا بچهها بردارند و بخورند. یا تنها بقال محله که طاقی جلوی دکانش را خراب کرد، تا جوانها آنجا ننشینند که وقتی زنان و دختران میخواهند برای خرید بیایند معذب نشوند. هرچند درِ این محله هم همیشه روی یک پاشنه نچرخیده، در جنگ جهانی، وقتی پای اجنبی به شهر باز شد روزگار خوش رنگ باخت. آن شبها که سربازان روس، در محله قدم میزدند و لگد بر در خانهها میکوبیدند؛ ده، پانزده، بیست ضربه و اگر در باز نمیشد، میفهمیدند پشت در تیر دارد و بیخیال میشدند؛ «اما اگر خدای نکرده در باز میشد خانه از بابت ناموسی مکافات میشد.» برخی یادشان هست که قافلهباشیها روش متفاوتی داشتند، از بالای ساختمان سنگهای 10 کیلویی روی سر روسهای پشت در میانداختند. حتی برخی پیرمردها از قهرمان کودکیشان میگویند: «حبیب مافی خدابیامرز، یک سرباز روس را در کوچه آنقدر زد که به مرگ افتاد.» میگویند یک بار هم که دو سرباز روس جلوی زنی را گرفته بودند یکی از مردان محله برای دفاع از زن، با آنها درگیر شد و سربازها را کشت. چند وقتی هم خانه نرفت تا آبها از آسیاب بیفتد. اینجا «پنبه ریسه» است که روزی شرقیترین محله شهر قزوین، در کنار باغهای باغستان سنتی بود. آنطور که در سرشماری دوره ناصرالدینشاه آمده، پنبه ریسه دارای چهار گذر «باغ شاه»، «صوفیان»، «میدانگاه» و «بالا» بوده که نسبتا تعداد زیادی است؛ اما شریان اصلی این منطقه این روزها خیابان «باغ دبیر» است؛ خیابانی که به نام خاندان خوشنام دبیر سیاقی، مالک اصلی باغهای این ناحیه از شهر بودهاست.
باغستان دبیرممالک
60 سالههای این محله هنوز، از باغشهر کهن قزوین خاطراتی دارند. یکی از آنها میگوید: «اینجا باغ بود. کل این ملک از اواسط خیابان باغ دبیر تا دروازه تهران قدیم، باغهای خاندان دبیرسیاقی یا دبیرممالک بود. آنطور که از پدرم شنیدهام صاحب باغها تقریباً در دهه 1330 فرماندار قزوین بود.»
همانطور که از دستگیری و ریشسفیدی بزرگان محلات شنیدهام، از قدیمیهای باغ دبیر هم شنیدم که بزرگ محله نقش مهمی در زندگی روزمره اهالی داشته «وقتیکه میخواستم به خدمت سربازی بروم، آقای دبیر سیاقی یک نامه نوشت برای ژاندارمری که این فرد فرزند صغیر دارد. ژاندارمری هم به خاطر آن نامه، یک برگ معافیت از خدمت، به قیمت صد تومان به من داد. آدمهای خوبی بودند؛ حتی علیرضاخان، پسر عبداللهخان دبیرسیاقی بسیار پسر آقایی است. این خاندان اگر بدانند کسی مشکلی دارد، حتماً کمک میکنند.»
*
علیاصغر شعبان جولا، قدیمیترین کاسب خیابان باغ دبیر است. او زمانی که به قول خودش «گوشت کیلویی 3 تومان و 5 زار بود» اولین مغازه را اینجا ساخت و کاسبیاش را از یک قصابی شروع کرد؛ مغازهای که هنوز هم رونق دارد و از آن روزی میبرد. شعبان جولا میگوید دیوار شهر از سر پل طالقانی تا دروازه تهران قدیم کشیده شدهبود: «دیوار دقیقاً از لب مغازههای ضلع غربی خیابان کشیده شدهبود. من دورتادور 20 متر از زمین حیاط یک خانه را دیوار کشیدم و به قیمت 40 تومان خریدم. بعداً بهمرور بقیه مغازهها هم ایجاد شدند. خرابه بود همهجا.»
او که از میانسالهای محله است، از دیوار شهر اینطور روایت میکند: «هر چند صد متر یک درب کوچک و یا یک برجک دیدهبانی وجود داشت. زمانی که برف زیاد میآمد ما میرفتیم روی برجک و از بالای دیوار روی برفها سر میخوردیم تا پایین.»
رودهای پشت دیوار
شعبان جولا میگوید: «پشت دیوار شهر و وسط همین خیابان باغ دبیر، یک رودخانه آب بود که از کوههای باراجین جاری میشد، رودخانه بهاندازه عرض خیابان بود؛ اما عمقش کم بود.»
بهخوبی یادش هست که یک رودخانه دیگر هم در بلوار خرمشهر جاری بود که هنوز هم هست. حتی میگوید: «از آن بالاتر هم یک رودخانه پر آب دیگر بود. کلاً سه رودخانه پر آب بهموازات هم در خارج از شهر جاری بودند.»
آنطور که او به یاد دارد از آب رودخانهای که به شهر نزدیکتر بود، برای مصارف آب شهری استفاده میشد. آب از سر خیابان شاهد از رودخانه اصلی به قسمت پایینتری میریخت که به آن میگفتند خرخری و برای مصرف در حمام «میرزا کریم» و حمام «داروغه» و پر کردن آبانبارهایی مثل «صندوقچه ساز»، «میدانگاه» و «گنبد دراز» یا همان «حمدالله مستوفی» استفاده میشد!
شعبان جولا میگوید: «بچههایی که بزرگتر بودند، روی همین رودخانهها «پِیپِی» بازی میکردند؛ یعنی سنگهای صاف را روی آب میزدند و میشمردند که ببینند کدام سنگ بیشتر پِی میخورد و روی آب میماند.»
با قاطعیت میگوید: « رودها خیلی پر آب بودند. من شاهدم، آنقدر آب زیاد بود که اگر بچهای پایش را در رود باغ دبیر میگذاشت آب او را با خود میبرد.» توضیح میدهد: «رودخانه شاید فقط 70 سانتیمتر عمق داشت؛ ولی عرض آن دقیقاً بهاندازه عرض خیابان بود. این رودها همه باغها را سیراب میکردند؛ باغهای مالکان بزرگ محله مثل دبیرسیاقی، همرنگ، علوی و سید رضا صوفیانی.»
طوری با دستش خیابان را نشان میدهد که انگار هنوز هم رودخانه جلوی در مغازهاش جاری است « دم عید فرش و گلیمها را توی طاس و تشت میگذاشتند، تا لب جوب میآوردند و با صابون و چوبک میشستند، میگذاشتند تا آبش کشیده شود و وقتی باغداران میخواستند به منزل برگردند فرش را برای آنها روی اسب یا قاطر میبردند تا دم خانه، دوتا سنگ میگذاشتند رویش تا آب فرشها کشیدهشود. بعد هم خود خانمها میآمدند و با کمک هم روی دیوار پهن میکردند تا خشک شود.»
آجر و سیمان بهجای درخت
وقتی خاطرات این کاسب قدیمی محله به سالهای معاصر میرسد، دیگر آن شوق اولیه در صدایش نیست: «کمکم که خشکسالی زیاد شد. باغها خراب شدند. آب رودخانهها تمام شد. خاک بستر رودخانه ترک خورد؛ مثل کویر شده بود بالای شهر. درختها خشک شدند. خیلیها روی باغهایشان کار نکردند برای اینکه به پول برسند. انگور و بادام زیاد بود؛ ولی با آمدن خشکسالی حتی یکی دو باغ را گندم کاشتند. اولین بار یکی از ملاکان این منطقه که در شهرداری کار میکرد و یادم هست موهای سفیدرنگی داشت، دستگاهی آورد و زمینهایش را قطعهقطعه کرد برای فروش، بعد کمکم بقیه هم قطعهقطعه کردند و فروختند.»
از تغییرات باغهای اطراف محله که بگذریم می گویند که خود محله هم خیلی تغییر کرده: «حتی خانهها بزرگ بودند و الآن تقریباً همه خانهها تقسیمشدهاند. کمترین متراژ خانههای این محله 600 متر بود. خانه آقای «باقرآبادی» الآن به 4 خانه 200 متری و یک کوچه تبدیلشده. خانه «حاج تقی گاوکُش» الآن 7 خانه شدهاست.»
والیبال زیر سایه امامزاده
«این محل مسجد نداشت، نمازها را در امامزاده علی علیهالسلام میخواندیم.» بهخوبی یادش هست که در سال 1346 فقط شش نفر پشت امام جماعت نماز میخواندند؛ حتی میگوید: «بعضی وقتها حاجآقا خواب میماند و ما خودمان امام جماعت را بیدار میکردیم. از دیوار بالا میرفتیم و صدا میزدیم و در داخلی را میزدیم و بیدارش میکردیم.»
شعبان جولا ادامه میدهد: «بعداً شیخ عرب با آقای بهشتی سر اذان گفتن اختلاف پیدا کردند. مدتی بعد هرکدام یک سمت اذان میگفتند؛ یعنی یکی سمت حسینیه و یکی سمت امامزاده. آقای بهشتی الآن هم همینجاست. آن موقع جوان بود.»
به گفته او «اول امامزاده خیلی کوچک بود. تنها همان مقبره بود. کمکم جمعیت زیاد شد. حاج تقی نظامی خدابیامرز درِ تمام خانهها را زد و نفری 5 زار گرفت و این حسینیه را با پولی ساخت که از مردم جمع میکرد. قبل از آن، زمینِ خالی بود. میدانگاه، «آفتاب کَشه» نام داشت که بزرگترها در آن والیبال بازی میکردند.»
نام میدانگاه آفتاب کشه را زیاد شنیده بودم، جایی که میگویند محل تولد نسل اول والیبالیستهای قزوین بود. تیم والیبال «آبگینه» قزوین در این میدانگاه تمرین کرده و با تیم بقیه شهرها مسابقه داده ولی امروز اثری از آن فضا و خاطرات نیست.
آداب زیارت
به دنبال رد خاطرات به امامزاده میرسم. صحن اصلیِ گنبدی شکلِ امامزاده از تمام مکانهای مذهبی که دیدهام کوچکتر است. محیط داخلی آنقدر کوچک است که اطراف ضریح فرش جا نمیشود. دورتادورش را قالیچههای کوچک لاکیرنگ پوشانده و نور سبز رنگی داخل را روشن کرده. ایوان امامزاده اما نسبتاً بزرگتر است. فرش شده و پشتی دارد. در سایهاش میشود نشست. کاشیکاریهای صورتیرنگ اینجا، شبیه ولی سادهتر از طرحهای زیبای مسجد نصیرالملک شیراز است. نشانههای تاریخی این بنا پشت تقویم دیجیتال، ساعت، کپسول آتشنشانی و تابلوهای فلزی بزرگی که عکس شهدا روی آن نصبشده یا پارچههای سیاهی که برای عزاداری محرم آویختهشده به سختی دیده میشود؛ اما حضرتیها، یکی از قزوینپژوهان در مورد معماری این فضا توضیحاتی دارد که نشان میدهد ساخت آن دقیقاً مبتنی بر بهجا آوردن آداب خاصی است: «ابتدا یک ورودی به نام ایوان که ما را برای ورود به فضای دیگری آماده میکند و یک هشتی که الآن تغییر فرم معماری پیداکرده؛ اما هنوز فضایی است بین حرم و ایوان که فرد را برای ورود به آن صحن مقدس آماده میکند.» آنطور که او میگوید این قاعده همهجا رعایت میشود و برای همه مذاهب هم وجود دارد؛ «در همه آتشکدهها، بیشتر کلیساها، مساجد یا امامزادهها؛ درواقع پیشخوان و جلوخانی است و مسیری باید طی شود تا وارد فضاهای معماری اصلی شوید و بهتدریج به نقطه اصلی مقدس برسید. در این امامزاده کوچک هم دقیقاً توزیع فضایی با همین اصول صورت گرفته و بخشها با طاق، نما یا درهایی از هم جداشدهاند.»
به گفته حضرتیها، در گذشته هر محلهای گورستان خودش را داشته، درواقع دورتادور شهر فضاهای آرامگاهی بود. برعکس زمانه ما که همه در یک نقطه متمرکزشدهاند و ترافیک، آلودگی، شلوغی و تخریبهای به وجود آمده در باغستان یا بناهای تاریخی و... درنتیجه همین تمرکزگرایی است.
معمولاً در انتخاب اینگونه فضاهای آرامگاهی، مقبره یکی از بزرگان مذهبی و یا فرهنگی را محور قرار میدادند و به دنبال آن گورستان شکل میگرفته، مقبره «حمدالله مستوفی» و «امامزاده علی علیهالسلام» آرامگاههای محله پنبهریسه بودند که بر همین منوال ایجادشدهاند. مقبره امامزاده علی علیهالسلام تقریباً از دوره صفوی به بعد بهعنوان آرامگاه مذهبی شناخته شد و بنای فعلی آن بنای قاجاری است.
عروج از مقبره
سید مهدی خطیبی، مهندسی که در ساخت ساختمان استانداری شهر از بنای آرامگاه حمداللهمستوفی الهام گرفتهاست، در خصوص شکل هندسی این بنا میگوید: «در طراحی ساختمان این بنا، تبدیل مربع به هشتضلعی و سپس دایره و در بالاترین قسمت رسیدن به یک نقطه، این بنا را بسیار متمایز کردهاست.»
او معتقد است: «این طراحی بهگونهای بوده که این تغییرات اصلاً احساس نمیشود. قسمت مربع شکل بنا روی زمین است و مربع، نمادی از زمینی بودن است. بخش فوقانی دایرهای شکل است و دایره نماد گذر و بیزمانی است. درنهایت این بنا در آسمان به یک نقطه میرسد و نقطه هم نماد عروج است و این برای یک مقبره طراحی فکورانهای است.»
محمدعلی حضرتیها نیز در مورد این شخصیت برجسته چنین میگوید: «در دوران قدرت صفویه، حمداللهمستوفی یک تاریخدان، جغرافینویس، شهرشناس و شاعری برجسته بود. کتاب «تاریخ گزیده» او، پیش از چاپ در ایران، در دانشگاههای خارجی چاپ شده بود و بهعنوان تاریخ شرق، مورد استناد قرار میگرفت. او نویسندهای با تراز و شخصیت جهانی بود که دیگر کتاب او «نزهتالقلوب» هم که به تشریح 12 علم زمان خود پرداخته، بسیار خواندنی و جالب است.»
حمدالله مستوفی را از نوادگان «حربنیزیدریاحی» از شهدای کربلا میدانند که در طول زندگیاش همیشه مورد اعتماد و وثوق مردم بودهاست.
***
پنبهریسهای که آن روزها در مجاور باغستان بود و حتی خانههایش وسیع، سرسبز و پر درخت بودند؛ اما حالا کاملاً بافت شهری خشک پیداکرده، آپارتمانی شده و کم درخت. در اطرافش دیگر آنچنان نشانی از باغستان نیست. بهجای طنین زنگ دوچرخه در کوچههای باریکش ویراژ موتورها و صدای تردد اتومبیلهاست. بهراستی توسعه تا کجا و کی قرار است تیشه بر ریشه اصالت بزند؟
تصاویر مرتبط
- با شهر فروشی مخالف هستیم
- من با روحیه تعامل به شهرداری قزوین آمده ام
- پیام شهر تریبون مستند عملکرد شهرداری قزوین است
- ادامه عملیات خشکه گیری و هرس درختان در قزوین
- طراحی مسیر جدید دوچرخه در انتهای بلوار آزادگان
- آغاز عملیات رویه سازی بتنی فاز دوم کمربندی نسیم شمال
- رفع خطر از نقاط پرخطر شهری از اولویتهای حوزه خدمات شهری است
- پروژه مجموعه ورزشی شقایق دو 20 درصد رشد فیزیکی دارد
- دوره آموزشی سیستم اطلاعات جغرافیایی پیشرفته در شهرداری قزوین برگزار شد
- اصحاب رسانه امروز رزمندگان خط مقدم جنگ نرم و آگاهیبخشی هستند
- افتتاح ۱۲ پروژه با اعتبار بالغ بر ۳۹ میلیارد ریال به مناسبت هفته گرامیداشت شوراهای شهر و روستا
- اعتبارات بازآفرینی شهری قزوین در سال 1400 جذب میشود
- تکریم نویسندگان موجب تشویق جامعه به کتابخوانی می شود
- رنگ آمیزی سرعتکاه ها و گذرگاه های عرضی عابرپیاده معابر
- آییننامه جدید طراحی معابر شهری ابلاغ شد
- پروژه تقاطع غیرهمسطح یادگار امام(ره) نیمه نخست سال آینده به بهره برداری می رسد
- بهره برداری و کلنگ زنی چند طرح عمرانی شهرداری قزوین
- بودجه یک هزار و ۲۰۰ میلیارد تومانی شهرداری قزوین تقدیم شورای اسلامی شهر شد
- بازار بزرگ قزوین سنگفرش می شود
- خط کشی پارکینگ ویژه معلولان در محور شهیدمدنی تا بلوار معلم
- من با روحیه تعامل به شهرداری قزوین آمده ام
- با شهر فروشی مخالف هستیم
- پروژه تقاطع غیرهمسطح یادگار امام(ره) نیمه نخست سال آینده به بهره برداری می رسد
- رنگ آمیزی سرعتکاه ها و گذرگاه های عرضی عابرپیاده معابر
- رفع خطر از نقاط پرخطر شهری از اولویتهای حوزه خدمات شهری است
- ادامه عملیات خشکه گیری و هرس درختان در قزوین
- بهره برداری و کلنگ زنی چند طرح عمرانی شهرداری قزوین
- آییننامه جدید طراحی معابر شهری ابلاغ شد
- آغاز عملیات رویه سازی بتنی فاز دوم کمربندی نسیم شمال
- طراحی مسیر جدید دوچرخه در انتهای بلوار آزادگان
- اعتبارات بازآفرینی شهری قزوین در سال 1400 جذب میشود
- پروژه مجموعه ورزشی شقایق دو 20 درصد رشد فیزیکی دارد
- پیام شهر تریبون مستند عملکرد شهرداری قزوین است
- تکریم نویسندگان موجب تشویق جامعه به کتابخوانی می شود
- افتتاح ۱۲ پروژه با اعتبار بالغ بر ۳۹ میلیارد ریال به مناسبت هفته گرامیداشت شوراهای شهر و روستا
- دوره آموزشی سیستم اطلاعات جغرافیایی پیشرفته در شهرداری قزوین برگزار شد
- اصحاب رسانه امروز رزمندگان خط مقدم جنگ نرم و آگاهیبخشی هستند
- بازار بزرگ قزوین سنگفرش می شود
- بودجه یک هزار و ۲۰۰ میلیارد تومانی شهرداری قزوین تقدیم شورای اسلامی شهر شد
- خط کشی پارکینگ ویژه معلولان در محور شهیدمدنی تا بلوار معلم