یکشنبه ۱۴۰۰/۰۶/۲۱

در گفت‌‌وگو با کیوان حبیبی؛

جلوه‌های نمایشی ـ آیینی زنانه بنی‌اسد بررسی شد

و در آن هنگامه که نینوا از تب و تاب ظهر دهم افتاده بود و در آن هنگامه که هیچ مردی نبود و مردانگی همه بر سرنیزها، بر ویرانة جوانمردی خاموش شده بود و آن هنگامه که شجاعت خونفشان در گرمای متعفن ترس یزیدیان ذوب می‌شد، زنان قبیله بنی‌اسد، زره‌ شجاعت ‌پوشیدند و نیزه معرفت به دست گرفتند و کفن کردند، غسل دادند و جنازه‌های بی‌حرمت شده را تکریم کردند و دلاورانه هم‌پای قافله‌ای‌ که آزادگی را معنا کرده بود، ایستادند. زنان قبیله بنی‌اسد، نمادی از همدلی‌اند و می‌دانند که «محبت کثرت گناهان را می‌پوشاند.» آنها در دشت کربلا می‌گردند و جنازه‌های مثله شده را با اشک چشمانشان غسل می‌دهند؛ تبلور غیرت شرافتمندانه بشرند که جهان را همه خیر می‌خواهند و از این خواستن نمی‌هراسند و داستان کربلا را مکرر می‌کنند؛ چرا که جهان را همه روشنایی می‌خواهند و می‌کوشند گناه مردانشان را اندکی تنها اندکی جبران کنند. زنان بنی‌اسد هرساله در کوی‌و برزن قزوین به پا می‌خیزند و نقش خود را تکرار می‌کنند و می‌دانند هم‌نوایی با صدای کربلا هم‌نوایی با روشنایی است و جهان اندیشه زنان همواره رو به روشنایی دارد. تشییع نمادین جنازه‌های شهدای کربلا آیینی منحصربه‌فرد و زنانه است، آیینی که در گذر رویدادهای تاریخی همچنان در قزوین در ۱۲ محرم الحرام اجرا می‌شود. این آیین با شکل و شمایلی نمایشی و قدمتی به درازای تاریخ شیعه در قزوین، نشان دهنده گونه‌ای همراهی با واقعه کربلا از دیدگاه یگانه است. این بار با نگاهی به وجوه نمایشی این آیین با کیوان حبیبی، پژوهشگر تئاتر و رییس انجمن نمایش گفت‌وگو شده است.

 آیین زنانه خاکسپاری نمادین شهدای کربلا در قزوین چه وجوه نمایشی دارد؟

 اصولا نمایش در شرق که اگر کشور ایران را هم در شرق فرض کنیم، بیشتر رسیدن به عالم بالاست. یعنی شکل اجرایی‌اش در حقیقت برای ثواب بردن است. این نمایش هم که زنان به شکل نمادین جنازه‌های کربلا را حمل می‌کنند برای دفن کردن یا هر داستانی که در این چارچوب می‌گنجد از این قاعده مستثنی نیست. یعنی هم اجرا کننده و هم بیننده با هم می‌خواهند به ثوابی برسند. پاداشی را دریافت کنند و در بین این اتفاقات ممکن است گریه‌و زاری هم بکنند و بر سروصورت بکوبند و خاک و کاه بر سر بریزند. آنچه که ما از هنر غرب می‌دانیم از دراما یا ادبیات دراماتیک شکل می‌گیرد و داستانی دارد که وابسته به دیالوگ و رویدادها است و اتفاقات کاملا نوشته شده؛ اما در شکل شرقی آن این قاعده پذیرفته شده نیست نه اینکه قانون بگذاریم بلکه داستان به شکل کلی وجود دارد و اجرا کننده، خودش رویداد بندی می کند و طبق این رویداد مجموعه عوامل حرکتی را به شکل نمایشی اجرا می‌کنند و خارج از این مسائل، باید توجه داشت که  هنر تئاتر از آیین گرفته شده و این اتفاق آیینی وجوه نمایشی هم دارد که بسیار قابل تامل است و می‌شود در مورد آن پژوهش کرد.

 

آیا می‌توان در کنار راه‌اندازی هیات‌های عزاداری در دهه اول محرم این آیین را تداوم وجوه نمایشی و دراماتیک واقعه کربلا دانست؟

قطع به یقین همین‌طور است و به عهده پژوهشگران حوزه نمایش‌های شرقی است؛ چرا که واقعه عاشورا و اتفاقات پیرامون پُر از وجوه آیینی است. اتفاقاتی است که در حقیقت یکسری اعمالی را انجام می‌دهند و یکسری این اعمال را می‌بینند و واقعا این داستان در دل واقعة عاشورا کاملا شکل دراماتیزه دارد. یعنی یک رابطه دیالکتیک میان اجرا کننده و بیننده اتفاق می‌افتد،کنش و واکنش و به طور قطع بینندگان خویش را تحت تاثیر قرار می‌دهد و آنها را با خود همراه می‌کند و صحنه را بازسازی می‌کند اتفاقاتی که در واقعه عاشورا افتاد و این اتفاق علاوه بر اینکه دراماتیزه است می‌توان از جمله آیین‌های مهم برای این منطقه فرض کرد که در واقع شکل و فرم تئاتری به خود گرفته است. حالا اگر بخواهیم از شکل غربی به این داستان نگاه کنیم باید برای این داستان واقعه را از ابتدا به شکل نمایشنامه ثبت و ضبط کنیم یا همراه دیالوگ یا بدون دیالوگ فقط حرکت، بعد به وسیله تمرین در جای مشخص و تمرین شده این را برای تماشاگرانی که از قبل آمادگی دارند که اثر نمایشی را ببینند اجرا کنیم؛ اما اگر دقت کنید آیین زنان بنی اسد در کوی و برزن اتفاق می‌افتد. در سالن تئاتر نیست و اثری محیطی فرض می‌شود. یعنی محیط بر اثر نمایشی تاثیر می‌گذارد و تماشاچی به همراه اجراکنندگان به حرکت واداشته می‌شوند. و به نظرم این اتفاق یک اثر آوانگارد را در تئاتر امروز رقم می‌زند.

 

نشانه‌شناسی مذهبی و نمادپردازی شیعی مستتر در این آیین را چطور می‌توان تفسیر کرد؟ 

 

 درباره نشانه‌شناسی نمادین شیعی پنهان در این آیین می‌خواهم مسائلی را عنوان کنم. ابتدا باید به رنگ‌ها توجه کنیم به رنگ‌هایی که پیرامون این اتفاق در لباس زنان در حمل بیرق اگر اتفاق می‌افتد یا تابوت‌هایی که حمل می‌کنند و پارچه سیاهی که می‌کشند، توجه کنیم. رنگ در نمایش‌های شرقی عامل بسیار مهمی برای ارتباط با مخاطب است و مخاطب از قبل می‌داند که این رنگ‌ها نشانة چیست. مثلا رنگ سبز نشان‌دهندة باغ فردوس یا عالم بالاست. رنگ قرمز نشان‌دهنده خشم، شهوت، جنگ و خونریزی است و رنگ سیاه نشانة غم، عزاداری و مرگ است. قطع به یقین استفاده از آواهایی که اجراکنندگان، هم‌صدا با هم یا به تنهایی یا به همراه مخاطب ایجاد می‌کنند به عنوان بزرگ‌ترین اجرای یک تراژدی است و به مخاطب این پیغام را می‌دهد که قرار است شما یک نمایش غمناک یا به قول غربی‌ها تراژدی را تماشا کنید و با وجودی که مخاطب می‌داند که ابتدا، میانه و انتهای این نمایش چیست ولی هرساله و هرباره همراه اجراکنندگان دچار دگرگونی حال و احوال می‌شوند و اشک می‌ریزد و با نشانه‌هایی که اجراکننده جلوی چشم ما قرار می‌دهد، همذات‌پنداری می‌کنند و این همان چیزی است که در تئاتر غربی به ویژه تراژدی، ارسطو با نام کاتارسیس یا تزکیه نفس از آن یاد می‌کنند. یعنی هم اجراکننده هم بیننده دچار تزکیه نفس و پالایش روحی می‌شوند.    

 

  مدیریت هنری این مراسم که هر ساله توسط زنان قزوینی اجرا می‌شود نشانگر چه ابعادی از شخصیت زنان قزوینی است؟    

 فکر می‌کنم این اتفاق واقعا بی‌همتاست، کم جایی پیدا می‌شود که مراسم و آیین‌های عاشورایی را زنان بر عهده بگیرند، شما در تعزیه حضور حتی یک زن را هم نمی‌بینید مگر دختربچه‌ها، آنهایی هم که قرار است نقش حضرت زینب یا دیگر زنان واقعة کربلا را بازی کنند مردانی هستند که به آنها زن‌خوان گفته می‌شود. پس توجه کنید چقدر این اتفاق یکتاست، بی‌همتاست و تاثیرگزار؛ که زن‌ها خودجوش خود عمل نمایشی را اجرا می‌کنند، یعنی چقدر تیزبین بودند گشتند اتفاقی را در واقعه عاشورا پیدا کردند و آن را به شکل نمایشی خودشان اجرا کردند، نه اینکه اجازه ندهند هیچ مردی حضور داشته باشد؛ ولی واقعیت امر این است که در این دنیای زن‌ستیز و در کشوری مثل کشور ما که با ویژگی‌هایی که دارد شاید حضور زنان در بعضی از رویدادها خوشایند مردان نیست به نظر من واقعا بی‌همتاست. نمونه اثر را می‌توان گفت از زمان ناصرالدین‌شاه یک مورد وجود داشته که زن‌هایی تعزیه می‌خوانند؛ اما فقط برای زنان، نمونة دیگری ندیدم چون تحقیقی درباره تعزیه انجام ‌داده‌ام و پایان‌نامة کارشناسی ارشدم نیز در مورد تعزیة قزوین بود، اتفاقاتی که در تعزیه می‌افتد که تازه است در استان بوشهر زنان، نقش زنان واقعه کربلا را بازی می کنند؛ مثلا نقش ام‌کلثوم، سکینه، فاطمه دختر امام حسن (ع) را بازی می‌کنند. و این‌طور نیست که مردان غالب باشند. واقعة زنان بنی‌اسد پُرُ از لحظه‌های دراماتیک است و اتفاقات نمایشی و تئاتری، حالا بینندگان این نمایش تنها زنان نیستند مردان هم می‌توانند این واقعه را ببینند و دچار دگرگونی شوند. که این نشان‌دهنده ریزبینی و روشن‌بینی و روشنفکری زنانی است که در این منطقه زیست می‌کردند و در حقیقت برای بروز آنچه که در درونشان وجود داشته فکر نمایشی پیدا کردند و چه چیزی بهتر از این مسئّله و چون نمایش دینی هم هست مردان را به خشم وادار نمی‌کند و باعث می‌شود که این اتفاق به نام زنان منطقه قزوین با افتخار ثبت شود.

 

 

تصاویر مرتبط